-
قصه های من و بابام
جمعه 16 دیماه سال 1390 17:55
-
محض یه لبخند!
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 00:14
وقتی دوست عزیزم سینا پرتوی بهم گفت که برام یه شعر سروده و اونو واسم فرستاد، با خوندنش کلی خندیدم و دلم نیومد آپش نکنم ولی پیش پیش بگم نامرده هر کی از استعارههای پنهان در این شعر سو،استفاده کنه و از این به بعد منو گیسو کمند صدا بزنه ها!!! D: ای که پیشانیت چون قدت بلند طاق ابرویت کمان زلفت کمند از زمانی که تو ورزش کرده...
-
متاسفم
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 14:35
خیلی وقته که علاقه مو به حرف زدن از دست دادم. واسه همینم شرمنده همه دوستان با محبتم هستم که جوابشونو در این مدت ندادم. اما این یکی رو اگه نگم تو دلم خواهد موند! یکشنبه حسن کچل بعد از تحمل سه سال سرطان مرد. اگه نمی شناسینش پست حسن کچل که در مهرماه 1387 نوشتم رو بخونین. دلم خیلی گرفته...
-
تقصیر کیه؟
جمعه 22 مردادماه سال 1389 22:57
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA طانا : برادران و خواهران گوزوی عزیز! امروز میخوام شما رو با یه بازی زیبا و هیجان انگیز که به دلیل گستردگی و رواجش در فرهنگ سراسر شکوه و افتخار کشور عزیزمون بحق جا داره اونو بازی ملی کشور ایران بنامیم، آشنا کنم تا وقتی دور همید اوقات فراقت تونو باهاش غنی کنید! اسم این بازی...
-
آخرین نگاه پدرم
جمعه 25 تیرماه سال 1389 17:12
-
نتیجه آمارهای بی ادبی
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 15:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA همه خوانندگان عزیز ببخشید که پرداختن به این مطلب بی ناموسی انقدر طول کشید! آخه دلم میخواد جمع بندی خودمو از آمار و اطلاعاتی که به دست آوردم بگم. قول میدم که این آخرین پست در مورد این موضوع اعصاب خورد کن باشه! بحث های زیادی راجع به ازدواج موقت شد اما گمونم همه مسلمونها...
-
روابط جنسی جوانان در اسلام
جمعه 7 خردادماه سال 1389 16:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نظر من راجع به روابط جنسی پیش از ازدواج اتفاقا، خیلی شبیه برداشت شهید مطهری از نظریات اسلامه. در صفحه 56 کتاب نظام حقوقی زن در اسلام میگه : «یکی از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری که مذهب رسمی کشور ماست اینست که ازدواج...
-
هزار حرف نگفته
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 23:33
همه چیز از زمانی شروع شد که برای عید دیدنی رفتیم خونه فاطمه و شوهرش! فاطمه گفت: کارشناس برنامه هزار راه نرفته گفته 80 تا 90 درصد زنان ایرانی در روابط جنسی توسط همسرانشون ارضاء نمیشن! و بعد فاطمه تصمیم گرفت اینو تحقیق کنه پس شروع کرد به آمارگیری از مادرش و زنان اطرافش. و با تعجب دید که اونها اصلا نمی دونن ارضاء یعنی چی...
-
راز خط سرنوشت
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 03:16
-
سرنوشت هلن دختری به زیبایی مهتاب
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 01:07
جونم واسه خواننده های عزیزم حکایت کنه که قصه امشب ما راجع به سرنوشته... نتیجه گیری و بحث و صحبت بمونه واسه پست بعدی فعلا چشماتونو ببندین و با افسانه امشب همراه بشین... سالها پیش در شهری نه چندان دوردست، زیباترین دختر دنیا متولد شد. دختری بسیار زیبا با چشمانی آبی به رنگ دریا و پوستی به سپیدی مهتاب در آغوش خانواده¬ای...
-
اعتقادات یک آواتار
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 01:11
آواتارها اعتقاد دارن که خدا سعی کرد برای این که فرشتگان و انسانها کار بد نکنن اونها رو با یه مشت باید و نباید به کار خوب مجبور کنه برای همین اخلاق و اطاعت از فرامینشو آفرید اما چون می دونست که طبیعت انسانها بر این اساس استوار شده که اگه چیزی رو قلبا درک نکنه ناخودآگاه از انجام دادنش طفره میره، مجازاتهای سنگینی وضع کرد...
-
یک کلمه کوچولوی شش حرفی
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 18:35
دیشب فیلم سینمایی Take the Lead رو دیدم. فارسیش میشه یه چیزی شبیه "هدایتش کن" که با الهام از داستان واقعی زندگی پیر دولین و با بازی زیبای آنتونیو باندراس در نقش پیر دولین ساخته شده بود. پیر دولین استاد رقص بسیار متشخصی بود که برای کمک به نوجونهای بزهکار یه مدرسه که عمدتا از خانواده های معتاد و الکلی و دزد و...
-
دوستت دارم
جمعه 27 شهریورماه سال 1388 14:34
شب بخیر عسلم، خیلی دوستت دارم... راسیتش خودمم نمیدونم چرا یکسال گذشته دلم نمیخواست حرف بزنم و الان چرا دوباره دلم میخواد حرف بزنم اما دیشب رن (فرشته نگهبانم) باهام از دوست داشتن گفت. حرفهای قشنگی که دلم میخواد برات بگم. رن گفت خیلی از آدمهایی که معنی دوست داشتن رو نمیدونن فکر می کنن محبت به لطف هایی گفته میشه که در حق...
-
هم پیمانان پیشگویی باستانی
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1388 02:50
افسانه های باستانی، رازهای بسیار بزرگی از درون وجود ما رو به زبان رمز و کنایه بیان می کنند. امشب شب قدره و نوبت تعریف کردن افسانه متیس، خدای گمشده به نقل از کلاس روانشناسی یونگ... هزاران سال پیش، بسیار پیشتر از این که انسان قدم به زمین بگذارد، زمانی که تایتان ها، هیولاهای ازلی بر جهان حکومت می کردند، کرونوس فرمانروای...
-
ملودی شیرین من
پنجشنبه 19 شهریورماه سال 1388 00:53
وقتی اول فیلم "بی خواب در سیاتل" تام هنکس به برنامه شبانه رادیو زنگ زد و از مرگ همسرش و دلتنگی عمیقش برای گوینده رادیو گفت، گوینده ازش پرسید: «چی توی همسرتون انقدر براتون جذاب بود که هنوز انقدر عاشقش هستین؟» تام هنکس جوابی داد که همه شنونده های رادیو از سراسر آمریکا عاشقش شدن. اون نگفت بخاطر زیبائی قیافه،...
-
یادداشتی از لابلای ابرها
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 18:45
سلام ملودی قشنگم، سلام خانوم کوچولوی زیبای زندگیم... امشب شب خیلی قشنگیه و دارم لابلای ابرها قدم میزنم... (احتمالا خودت میدونی واسه چی؟ :) برای تکمیل جشن امشب می خوام واست از خدام تعریف کنم. و چی بهتر از یه قصه؟! افسانه ای به نام "پژواک آوای دوران"... چند هزارسال پیش، قبل از یخبندان سراسری زمین، نژادی از...
-
نامه ای برای مسعود
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 14:04
سلام مسعود جان، خوبی؟ الان داشتم پست «علی بی غم» تو می خوندم که با خوندن جواب هات به مینا و مریم لبخند به لبم نشست. کلی حس کردم دوستت دارم وقتی برای مینا آرزو کردی شاد و مهربون باشه نه غمگین و مهربون! و زمانی که مریم گفت مگه غم چشه؟ در جوابش سعی کردی خردمندانه و بزرگ منشانه پاسخ بدی چیزهایی هستن که خدا درست کرده اما...
-
اون مسعود دوست داشتنی من کو؟
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 17:50
سلام، دوست بامعرفت... بی معرفتی منو ببخش که بیشتر از دو ماهه، حتی برای دیدن نظراتت هم به اینجا سر نزده بودم. و پیچیدگی و بهم ریختگی افکار و پستهای احمقانه مو از آغاز پائیز گذشته هم ببخش که همه شون تلاشی بودن تا بتونم با استفاده دوباره از روشهای تکراری زندگی گذشته ام، دنیای جدیدمو برای خودم آشنا، قابل کنترل و قابل تحمل...
-
دعوتی برای سفر به اعماق خویشتن
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 23:01
در آغاز انسان کالبدی بود با نیازهای مادی و محل زندگی احساس عظیم بی شکلی به نام ناخودآگاه... کالبد انسان در معرض طبیعت و هستی قرار گرفت تا در چرخه تغییر و تحول حیات نقشی به عهده گیرد و همنوا با هارمونی هستی زندگی کند. هستی به نیازهای کالبد انسان نیز همچون نیازهای کالبد سایر موجودات پاسخ داد. گاه نیازهایش را برآورده کرد...
-
دعای سال نو
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 01:17
چیزی به سال نو نمونده... وقت دعا کردنه. من امسال پای سفره هفت سین دعا می کنم که آدمها اینقدر از جنگ متنفر نباشن و قدر جنگ، این هدیه پروردگار رو بدونن تا چشماشون به هدف خدا از آفرینشش باز بشه و بدینوسیله بتونن ازش نجات پیدا کنن. دعا می کنم آدمها اینقدر از شکست نترسن که هر دروغی به خودمون و بقیه گفتیم از ترس شکست بود....
-
بدون هیچ دلیلی...
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1387 02:54
ببخش که انقدر طول کشید تا بتونم قلم دست بگیرم و برات نامه بنویسم. الان دیگه تقریبا زخم ترسم بهتر شده و ازش تنها یه رد کمرنگ لابلای خاطره هام مونده... اما بهم یه لطفی کن. لطفا در جواب این نامه نظری ننویس. اگرچه حمله سایه ام به پایان رسیده اما میدونم که باز هم همین نزدیکی هاست و منتظره تا در یه فرصت مناسب بهم حمله کنه....
-
نخستین روز دانشگاه مبارک!
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1387 01:21
واقعا حیف نیست که روز اول ترم جدید بدون یه اتفاق جالب شروع بشه؟! بنا شد اسماعیل در نقش یه استاد خشکه مقدس و سخت گیر بجام بره کلاس... وقتی چند لحظه بعد در نقش یه دانشجو رفتم سر کلاس، داشت برای دانشجوهای ترم یک بخت برگشته رشته کامپیوتر در اولین روز ورودشون به دانشگاه میگفت: «خیلی ها میگن بهتر بود من بجای استاد برنامه...
-
یه شب بیاد موندنی
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1387 01:16
-
حسن کچل
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1387 01:14
شبت بخیر عروسک قشنگم... خانوم کوچولوی معصوم و مهربونم... که دلی به گنده گی ستاره ها داره! گلمر جان، ازم پرسیدی از کجا اینقدر آدم بدبخت گیر میارم که ماجراهاشونو تو وبلاگ بنویسم؟ بعد از دو هفته تفکر، بالاخره جوابتو کشف کردم! اون بیرون، این آدمها فراوونن اما علت اینکه من نمی دیدمشون این بود که توی دنیام، دنیای خیالی ای...
-
ماجراهای راهول و کاجول
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1387 03:47
وقتی امشب داشتیم با زهرا برای افطاری می رفتیم خونه جعفر، بنا شد تا انقلاب پیاده بریم. به همین دلیل من شدم راهول و زهرا شد کاجول! وقتی من بی توجه به رهگذران، آکنده از غم از دست دادن کاجول، به یه درخت تکیه دادم یهو از پشت سرم صدایی شنیدم که گفت: راهول... با شنیدن صدا، با چشمانی پر از غم عشق، سرمو آوردم بالا و نگاهی...
-
یه شوخی احمقانه سرنوشت
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 02:00
شنیده بودم باید نظرمونو بگیم٬ اما نباید گمون کنیم که نظرمون حتما درسته... تقریبا همیشه سعی می کردم این موضوع رو رعایت می کردم جز یه مورد! (اگه پریسا رو نمیشناسین٬ اول پست یه افسانه واقعی رو بخونین) وقتی دفعه دوم پریسا از خونه فرار کرد مطمئن بودم که اشتباه بزرگی مرتکب شده... بحدی که وقتی برش گردوندن میخواستم بهش بگم...
-
قشنگترین هدیه برای تولد
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 03:45
ملودی عزیزم، دلم میخواد بدونم تولدت کیه؟ هدیه شو هم آماده کردم! عزیز دلم... میخوام با خودت آشتیت بدم! بهت کمک کنم تا از شر وجدانت خلاص شی و آزاد و رها و شاداب زندگی کنی... تا پیش از دوران فرمانروایی وجدان، همه چیز خوب بود. آدم بزرگها مثل بچه ها، هر کاری دلشون میخواست انجام میدادن و واسه خودشون خوش بودن! تا اینکه وجدان...
-
به یاد حسین پناهی...
شنبه 9 شهریورماه سال 1387 01:05
این دفتر را به جواد یساری تقدیم می کنم که عمری شرافتمندانه آواز خواند... و گمان نکنم فهمیده باشد کتاب حضرت موسی انجیل است یا تورات! در کودکی نمیدانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم! چون هیچ موع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم! فارغ از قضاوتهای آرتیستیک، در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می درخشیدم! ن...
-
فیلم زندگی من
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1387 02:56
فیلم سینمایی سریعترین سرخپوست دنیا منو به فکر یه پرسش انداخت! کدومتون فکر می کنین تو این بیست - سی سال زندگیتون به اندازه 100 دقیقه چیز جالب واسه آدمها داره که بشه ازش یه فیلم ساخت و توی سینماها اکرانش کرد؟ و اگه می ساختن به نظرتون فیلمی زیبا و جذاب بود که ارزش دیدن داشته باشه؟ و اگه جوابتون نه هست آیا حس می کنین با...
-
کسی فحش بلده؟
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1387 02:43
صبح آبجی ملودی عزیز بخیر... امروز میخوام داستان یه گروه بامزه رو برات بگم. داش مجید ما برام تعریف کرده که چند وقتیه با قاسم و رضا شوب یه گروه راه انداختن واسه دور هم جمع شدن و به خدا فحش دادن! به نظرت بامزه نیست؟! برای چی فحش میدن؟ خوب بذار واسه ات یه نمونه شو تعریف کنم... یه دفعه وقتی رضا شوب سر یه قرار نیومد و بقیه...