به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

همین جوری محض خنده

 

اوهوی!

گیریم این مسعود خجالت نمی کشه شما رو توی غم غصه هاش شریک میکنه، شما دیگه چرا؟  ماشاءلله واسه خودتون آقا شدین قدتون هم که به قائده درخت شده... دیگه نباید گریه کنین که!

الحمدلله اینقده تو این مملکت خراب شده عم و غصه هست که به این زودیها تموم نمیشه!

خسته شدیم از بس غصه دیدیم و غصه خوردیم و گریه کردیم. به قول استاد که میگه :

ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد    بزن بر طبل بیعاری که آنهم عالمی دارد!

گوشه هایی از سخنان طاناراش پسر آحاراش

جن همزاد مسعود

  

(با عرض پوزش از خواهران گرامی درخواست می­شود که این پست رو نخونن!)

 

جونم واسه ملودی جونم بگه که...

حالا که سال نو شده و حتی روی بوته­های یونجه و شبدر هم چهار تا برگ تازه میشه دید! و بالتبع از اونجایی که من از یه دسته یونجه خیلی کارم درست تره... یا لااقل کمتر از یه دسته یونجه نیستم... حداقل به اندازه یه دسته یونجه که می ارزم؟!!! یعنی میخوای بگی... مامان! طانا بهم حرف بد زد!...

خوب کجا بودیم؟ آها، به این نتیجه رسیدیم که باید در وجود منهم چیزهای تازه­ای شکوفه کنه! نه خره، منظورم مو نیست که! الحمدلله این یه قلم و خدا به اندازه کافی داده دیگه نیازی ندارم! یعنی پیش خودمون بمونه، بعضی وقتها که موهامو مدل مصری می زنم و اونها حالت چتریشونو از دست میدن و میریزن رو چشمام دلم میخواست که موهام اینقدر خوش حالت و شلال نبودن! چیکار کنم دیگه؟ خوش تیپیه و هزار دردسر!

(خواهران گرامی! گفته باشم ها... فحش داده هست از این به بعد هر کی بخونه­ها!)

داشتم چی میگفتم؟... آها! داشتم واسه خودم خیار پوست می کندم که باید در ما هم باید خصوصیات تازه­ای بوجود بیاد!

من و طانا و رن که کلی با هم حرف زدیم... یعنی واقعیتشو بخواین من و رن در عرض چند دقیقه تصمیمونو گرفتیم و بعد سعی کردیم جلوی پیشنهادات طانا رو بگیریم! من تصمیم گرفتم قدر بدنم رو بدونم و بتونم از داشتن احساس نیرومندی، سلامتی و نشاط فیزیکی لذت ببرم تا بتونم بطور مداوم ورزش کنم! رن هم تصمیم گرفت از هر یک از دوستام یکی از آرزوهاشو که میخواد تا آخر سال 87بهش برسه رو ازش بپرسه و بعد در لحظات مقدس زندگیم (مثل لحظات اوج نشاط، طبیعت، نماز و ...)براش اونو آرزو کنه...اینجوری تمام محبت و شادیی که از دوستام گرفته­ام رو توی نظرم مجسم می­کنم و بعد از خدا اینو براشون بخوام...

برای همین هم عید، کلی SMS فرستادم که خیلیهاش به دست دوستان نرسیده برای همین هر کس که دلش میخواد اسمشو بنویسه و آرزوشو بگه یا اگه دلش میخواد خصوصی بگه با ذکر نام به شماره­ام SMS کنه!

شماره من 09111161924 هست اما حتما اسمتونو بنویسین چون دعای من گیراست یه وقت پسرا اسم الکی نوشتن آبستن شدن به من مربوط نیست!

(خواهرانی که تا اینجا مقاومت کردن و به خوندن ادامه دادن بازم در توبه به روشون بازه... میتونن آرزوشونو هم بفرستن ولی از اینجا به بعد فحش بد ها... بد بد... یه چیزی در حد بیشعور!)

اما این طانا ماشاءلله ذهن خلاقی داره پیشنهادات زیادی میده... مثلا پیشنهاد داده که توی جمع صداهای بدمونو یواشکی بدیم بیرون تا به آرامی و بیصدا بیاد بیرون! و بعد سرمونو خیلی طبیعی بگیریم پایینو اطرافمونو فوت کنیم تا بوش پخش شه و کسی نفهمه! و محض محکم کاری بلافاصله جامونو عوض کنیم تا اگه بوش دراومد کسی نندازه گردنمون! و با این وجود اگه کسی دوزاریش افتاد و بد بهمون نگاه کرد معصومانه و با قیافه­ای بیگناه بهش نگاه کنیم!

یا پیشنهاد داده که بعد از ریختن گلاب به روی دوستان، با روش تازه­ای خودمونو بشوریم! اما برای بیان راه­حل طانا در باب این مساله، باید اول این صورت مساله رو که سالهاست ذهنمو درگیر کرده و به راه حل مشخصی نرسیده­ام رو براتون شرح بدم! شاید بهتر باشه بپرسم وقتی شما توی مبال هستین...میدونین مبال چیه دیگه؟ من دارم سعی می­کنم پیشنهادات طانا رو که اکثرا موارد منکراتی دارن رو به زبونی بگم که بی­ادبی نباشن! مثلا برای دوستانی که نمیدونن باید بگم که مبال اسم مکانه از ریشه بول به معنای محل بول، ادرار، قضای حاجت یا ساده­تر بگم همون جیش یا شاش! در حقیقت، مبال همون مستراح، توالت یا آبریزگاهه! حالا من بواسطه رعایت ادب، نمیتونم برم تو جزییات! خودتون سعی کنین با همین توضیحات کلی، حدس بزنین مبال یعنی چی؟

سئوال اینه که... وقتی توی مبالی هستین که شیلنگ آب سمت چپتونه، برای شستن خودتون چیکار می کنین؟ منظورم در موارد جزیی نیست...موارد کلی!یعنی در مقیاس کوچیک نه...مقیاس وسیع! یعنی پی­پی!

مشکل از اینجا شروع میشه که باید پیش از شستن، شیلنگ رو دور خودتون بچرخونن و بعد از شستن که دست چپتون از حیز انتفاع ساقط شد، شیر رو نمیشه بست پس باید برای بستن شیر با دست راست حاوی شیلنگ، شیلنگ رو با یه حرکت مارپیچی دور سرت بچرخونی که این ممکنه منجر به خیس شدنت بشه!

یا شایدم بعضی از شما به این راهکار رسیده باشین که برای رفع مشکل، برعکس بشینین (یعنی رو به سوراخ) که در اینصورت در مواقعی که سیفون خرابه، باید مسیر زیادی رو با فشار آب نشونه­گیری بکنین تا بتونین اونها رو هدایت کنین که در اینجا خطر کثیف شدن خودتون پیش میاد! البته من دیگه توضیحی راجع به مرجع ضمیر اونها نمیدم و امیدوارم که خودتون حدس بزنین با چی روبرو هستین؟

البته گمونم چپ دستها با شیرهای سمت راست هم همین مشکل رو داشته باشن گو اینکه تا حالا روم نشده اینو ازشون بپرسم! راهکار امسال طانا این بوده که باید پیش از شستن پشت به سوراخ بشینی و بعد درست پیش از شستن، با یه چرخش صد و هشتاد درجه، زاویه تو عوض کنی تا رو به شیر بشی و شستنت کار ساده­ای بشه!

ولی خوب! هنوز مشکلاتی هست... مثلا چرخیدن توی اون موقعیت کار سختیه! امتحانش کنین، منظورمو می­فهمین!

خوب دیگه بسه... حالمون بهم خورد!

اما آخرش طانا در مورد برنامه یک­ساله­اش به زور رضایت داد که امسال یه خورده شوخ­طبع­تر ظاهر بشه و بنا شد برای شروع، گاهی اوقات علاوه بر کنترل کلامم، کنترل دست و پامو هم بهش بدم تا در قالب شخصیت دوم من ظاهر بشه... با شخصیت و رفتاری شبیه بیژن مرتضوی فیلم اخراجیها که امین حیایی نقششو بازی میکرد با نام مستعار بزغاله! آخه صداش هم یه جورایی شبیه­شه!

خوب دیگه خوایم گرفته... وقتشه ملودی کوچولوی ما هم بره بخوابه! یه بوس بده بابایی... اما اگه تو هم احیانا رفتی دستشویی و دیدی شیر جابجاست پیشنهاد می­کنم که اول ...

نظرات 11 + ارسال نظر
حسین پنج‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ق.ظ http://lifeforhappiness.blogfa.com

سلام
بابا ایول همین یه مشکلو داشتم که خدا رو شکر توسط طانا جون حل شد بهش سلام برسون بگو مشکلات خصوصی تر در این زمینه رو چه جوری باهاش در میون بزاریم.


یکی از آرزوهام اینه که بالاخره بتونم یه ترمو بدون افتادن همه واحداشو پاس کنم
قربون دستت یه جوری دعا کن دعا به خدا نرسیده مستجاب شه :-)

حسین جان! از تو توقع نداشتم! خیلی پسر بی ادبی هستی!... خجالت نمی کشی در جمع از این قبیل مشکلات خصوصی صحبت می کنی؟... ها؟!...
ضمنا... آرزوت جدی بود؟!!! واقعا میخوای همینو برات آرزو کنم؟

ReZa پنج‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ق.ظ

می دونی بعضی موقع ها که به یه تصویر نگاه می کنم یا یه نقاشی تا چند دقیقه می مونم که این وریه یا اون وری... خوبه که رسمه همه پایین امضا می کنن نه؟
ربطش به این پستت رو هم بگم. الان موندم کدوم وریه...

آقا رضای جوبچی ظروفچی!
نه اینکه منظورتو نفهمیده باشما... نه... اتفاقا کاملا ربط حرفتو به این پست فهمیدم!
فقط نفهمیدم اینور کدوم وریه و اونور کدوم وری؟

کوروش کوچکیان پنج‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ب.ظ



من یه راه حل ساده دارم خوب اگه تهاجم فرهنگی حساب نمی شه
میتونیم از دستشویی فرنگی استفاده کنیم فکر نمیکنم دیگه مشکلی پیش بیاد

طانا : آخ گفتی کوروش جان... یه سئوال فرهنگی داشتم!
تو این دستشویی فرهنگی ها... وقتی در موقعیت مشابهی قرار گرفتیم با شیلنگ باید خودمونو بشوریم یا مثل این خارجی های بی ناموس فقط باید با دستمال کاغذی خودمونو خشک کنیم؟!
اگه بخواهیم فرنگ عظیم ایرانی را پاس بدیم و از شیلنگ استفاده کنیم همیشه از خودم پرسیدم وقتی یه دستت گلابی شده برای بیرون آوردن شیلنگ متهاجم بدون رسوندن آسیب فرهنگی به خودت یا محیط اطرافت باید چکار کنی؟

مامبو جامبو جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:43 ب.ظ http://mumbojumbo.blogfa.com

http://mumbojumbo.blogfa.com/post-165.aspx

نظرات خوانندگان برای ازدواج شما .

سهیل شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:00 ب.ظ

سال نو مبارک

سهیل شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:08 ب.ظ

البته برای این کار با توجه به پارامترهایی مثل مختصات کارتزین شیرآب در فضا، اندازه دست و ابعاد بدن، طول شیلنگ، روشنایی مکان و اینکه نور از کدوم زاویه میاد(!!)و ... میشه چند راه کار عملی مناسب طراحی کرد و پیچدگی هر کدومشون رو حساب کرد ولی من ترجیه می دم که بهتره همون موقع بدون اینکه قبلا به این موضوع فکر کرد تصمیم گرفت گیرم بعدا مجبور هم بشیم که لوله کشی رو عوض کنیم یا دو شیلنگ یکی سمت چپ برای چپ دست ها و یکی سمت راست برای راست دستها کار بزاریم، به هر حال منم گاهی وقتا می مونم از اینکه ممکنه بعضیابرای لحظاتی نمونن از اینکه تابلوی نقاشی بلاخره سمت چپ و راستش کجاست!!

سمن یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ق.ظ http://yahooma.blogfa.com

سلام مسعود جان :)
خیییییییییلیی خنده دار بود و اسم درستی هم داشت ;) دلم برات تنگ شده. چند روز پیش داشتم به آخرین شب قبل از رفتن سربازیت که بین ما بودی فکر می کردم. تو اتوبوس وقت برگشتن که بچه ها برات آواز می خوندن. یادمه اون کله کچلتو ( آخ ببخشید همون موهای مصری رو می گم D: ) یه ماچ گنده کرده بودم. دلم برای یه دونه دیگه از اونا تنگ شده. سشوارت هم پیش خودمه :) ;) راستی اگه برای این مشکل راه حل خوبی پیدا کردی برای چپ دست ها هم تعمیم بده و به منم بگو.

مینا چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:01 ق.ظ

کی میگه دستشویی فرنگی راحتتره پدر آدم در میاد من که تو سفری که به مکه داشتم حسابی پدرم دراومد البته روم به دیوار خورد و خوراکم رو نصف کرده بودم از دیروزی هم که میخواستیم بریم غصه دستشویی های لعنتیش رو گرفته بودم ولی شانس آوردم میدونید چرا نه اینکه دولت عرب میدونند ملت ایران کلا با دستشویی فرنگی مشکل دارند توی هتل هامون دستشویی ایرانی هم داشتیم به هر حال به خیر گذشت.......

طانا : دیگه دوره آخرالزمان شدها!!!
دیگه شرم و حیا از دنیا رخت بربسته... شما دیگه چرا مینا خانم؟! ها؟! واقعا برای یه دختر شرم آوره که به این قبیل مسائل بی ادبانه فکر کنه...
دیگه نبینم دور این قبیل موضوعات بگردی ها؟...

مینا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 ق.ظ

خوب آخه وقتی موضوع post بی ادبانست آدم مجبور میشه یه کم بی ادب بشه من واقعا از همه مععععععععععذرت میخوام و در همین مکان چشم قول میدم که دیگه بی ادب نباشم و حرف بد نزنم بعدشم دنبال حرف بدم نرم............

خیلی خوب بخشیدمت ماکسی... فقط قول بده دیگه تخم مرغ دزدی نکنی! حالا بدو برنامه کودک داره شروع میشه...
معاون کلانتر...

... پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ب.ظ

هنوز که هنوزه(بعد گذشت دقیقا یک سال) این پست رو نخوندم!باورتون میشه؟ می خوام یه دفعه برای خوندنش ازتون اجازه بگیرم. حتی نظرات رو هم نخوندم!

اما از دست این بچه های حرف گوش کن!
بخون خنگ خدا...
نخون فقط یه اصطلاحه!!!

مریم نوربخش پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:18 ق.ظ

خدا همه مونو شفا بده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد